جدول جو
جدول جو

معنی مرتبط کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مرتبط کردن
ربطدادن، ارتباط دادن، مرتبط ساختن، وصل کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
نظم و ترتیب دادن، مرتب ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتعش کردن
تصویر مرتعش کردن
فرونیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتفع کردن
تصویر مرتفع کردن
بنگرید به مرتفع ساختن مرتفع ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
سامان دادن نظم دادن ترتیب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
مرحبا زدن: با دشمنی که تیر جفا برکمان نهد چون دوستان زدیده و دل مرحبا کنیم. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربوط کردن
تصویر مربوط کردن
ربط دادن وابسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتاض کردن
تصویر مرتاض کردن
ریاضت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
گرو گذاشتن گرو گذاشتن رهن گذاشتن: برد خواهی پیش او ناپروریده شعر خویش ک کرد خواهی در ملامت عرض خود را مرتهن ک (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتبه کردن
تصویر مشتبه کردن
((~. کَ دَ))
در شک و شبهه انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
سامانیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
يرتّب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از معتبر کردن
تصویر معتبر کردن
Dignify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
Sort
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
למיין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
ترتیب دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
จัดระเบียบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
kupanga
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
整理する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
정리하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
menyortir
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
শ্রেণীবদ্ধ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
छांटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
ordinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
clasificar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
sorteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
сортувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
сортировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
sortować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
sortieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرتب کردن
تصویر مرتب کردن
classificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معتبر کردن
تصویر معتبر کردن
dignificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی